رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.
شعر سکوت
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 27 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 27 رای
گزیده شعرهای منتشر نشده سالهای 1350-1345
بیژن جلالی در در آخرین شب آبان ماه سال ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. پدر وی، ابراهیم جلالی بود و مادرش اشرف‌الملوک هدایت. خانواده‌ی پدری‌اش در اصل تفرشی بودند. جد اعلای آن‌ها میرزا علی مستوفی نام داشت. پدربزرگش شمس‌الدین جلالی (فطن‌الملک) بود. و در اواخر دوره‌ی پهلوی اول در وزارت داخله و وزارت دارایی مناصب مهمی را بر عهده گرفت. خانواده‌ی مادری جلالی از خاندان قدیمی هدایت به شمار می‌رفتند. سرسلسه‌ی این خاندان در دوره‌ی قاجار، رضاقلی‌خان هدایت است. رگه‌ی فرهنگی خاندان هدایت، در یکی از پسران او تداوم یافت: نیرالملک، اعتضادالملک، پدر عیسی، محمود و صادق هدایت، فرزند نیرالملک بود. اعتضادالملک، پدر بزرگ مادری جلالی است.
زندگی مشترک پدر و مادر چندان دوامی نداشت. پدر که در آلمان کشاورزی خوانده بود، همسر دیگری برگزید. بیژن نزد پدر ماند. اما مهرداد، برادر کوچکتر با مادرش بزرگ شد. بیژن همراه پدر، در مأموریت اداری‌اش، مدتی در شمشک و سه سال در تبریز زیست. در این شهر، در مدرسه‌های رشدیه و فردوسی درس خواند. اندکی بعد به تهران آمد. سال‌های دوم تا پنجم متوسطه را در رشته‌ی طبیعی، در دبیرستان فیروز بهرام گذراند. سال ششم را در دبیرستان البرز سپری کرد. شاگرد مهدی مجتهدی، یدالله سحابی، رضا جودت، ذبیح‌الله صفا، محمود بهزاد، عبدالله شیبانی و محمدحسین مشایخ فریدنی بود.
از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۱ چندماهی در رشته فیزیک دانشگاه تهران و چندسالی در رشته علوم طبیعی دانشگاه‌های تولوز و پاریس درس خواند اما همه‌ی آن‌ها نیمه‌کاره ماند زیرا علاقه به شعر و ادب، مسائل فکری و ادبی و گشت‌وگذار آزاد در زمینه‌های فلسفه و هنر و ادبیات، او را از انضباط و نظم درس‌خواندن دور کرد. وی در بازگشت، در رشته‌ی زبان و ادبیات فرانسوی دانشگاه تهران تحصیل کرد و دوره‌ی لیسانس را به پایان برد. عیسی سپهبدی، موسی بروخیم، خانم شیبانی، خانم پاکروان و خانم اندریو استادان این رشته بودند. درس ادبیات فارسی آن‌ها هم بر عهده‌ی پرویز خانلری بود.
از سال ۱۳۲۵ تا مدتی به کارهای گونه‌گونی پرداخت. در دبیرستان‌ها انگلیسی درس داد. چندی هم مسئول آزمایشگاه دبیرستان ایرانشهر بود. زمانی هم در موزه‌ی مردم‌شناسی وزارت فرهنگ به کار پرداخت؛ چون دوره‌ی مردم‌شناسی را، در موزه‌ی مردم‌شناسی پاریس گذرانده بود. سرانجام به کار در شرکت فرانسوی آنتروپوز مشغول شد. با استفاده از بورس این شرکت، یک دوره‌ی اقتصاد نفت را در پاریس به پایان برد. کار اداری رسمی را در شرکت نفت و شرکت پتروشمی پی گرفت. سال ۱۳۵۹ بازنشسته شد.
علاقه به شعر و ادب، فلسفه و عرفان، زندگی در محیط فرهنگی خاندان هدایت، گفت‌وگو با دایی‌اش صادق هدایت و تأثیرپذیری از او و اقامت پنج‌ساله‌ی دوره‌ی جوانی در فرانسه، پیوندهایی میان جلالی و نوشتن به وجود آورد. او گاهی به فارسی و گاهی به فرانسوی می‌نوشت اما آن‌ها را جدی نمی‌گرفت. اما پس از این‌که به ایران بازگشت و توانست با فراغ بیش‌تری بخواند و بیاندیشد و بنویسد، تأمل‌های شاعرانه‌اش نظم گرفت.
او از آغاز دهه‌ی ۴۰ این تأمل‌ها را به نشر سپرد. سروده‌هایش در مجموع با تلقی مثبت و گشاده‌رویانه‌ای از اهل ادب معاصر روبه‌رو شد. هرچند شعرهایش همه سپید بود و به نسبت هم نسلانش تا حدی دیر به انتشار آن‌ها پرداخت.
«روزها»، «دل ما و جهان»، «رنگ آب‌ها»، «آب و آفتاب»، «روزانه‌ها» و نیز دو گزینه‌ی اشعار: «بازی نور» و «درباره‌ی شعر» کتاب‌هایی هستند که در زمان حیاتش به چاپ رسید.
جلالی ازدواج نکرد. زندگی‌اش در سکوت و با آرامش و تلألویی خاص ادامه داشت.
چند روزی پس از نیمه آذر ماه سال ۱۳۷۸ دچار سکته مغزی شد. اندکی بیش از یک ماه را در اغما گذراند و در روز آدینه‌ی بیست‌وچهار دی‌ماه همان سال در سن ۷۲ سالگی درگذشت.
بعد از درگذشتش مجموعه‌ی بسیار زیادی از اشعار او که تا آن زمان چاپ نشده بود همت برادرش مهرداد جلالی و انتشارات مروارید به چاپ رسید.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/04/07

کتاب‌های مرتبط

غرب غربت
غرب غربت
4.9 امتیاز
از 16 رای
روزها
روزها
4.4 امتیاز
از 27 رای
نان و پنیر
نان و پنیر
4.3 امتیاز
از 9 رای
به سرم زد
به سرم زد
4.3 امتیاز
از 11 رای
خم کوچه
خم کوچه
5 امتیاز
از 1 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شعر سکوت

تعداد دیدگاه‌ها:
3
سلام. کتاب‌های بیژن جلالی توی بازار نایابن. من به پخش کننده‌های زیادی سفارش دادم اما نتونستن پیدا کنن. ممکنه اینجا بذارید برای دانلود؟
این کتاب در بازار نایاب است و ناشرش گفته چون فروش خوبی ندارد قصد تجدید چاپش را هم ندارد. لطفاً دسترسی به آن را بازکنید که لااقل ای‌بوکش را بخوانیم.
تو صدای پایت را
به یاد نمی آوری
چون همیشه همراهت است
ولی من آن را به خاطر دارم
چون تو همراه من نیستی
و صدای پایت بر دلم
نشسته است
شعر سکوت
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک